به بهانه روز مادر
پيش نوشت: مامان نازنينم از وقتي مادر شدم فهميدم چرا يك تكه از بهشتو زير پات گذاشتن. اون تيكه از بهشت مال خود خودته. كاش من هم قدمي به اون تيكه از بهشت نزديك بشم. منتظر يه فرشته كوچولو بودم. يكم عجله داشتم. فكر كردم همين كه چيزي از ذهنت عبور كنه فورا عملي ميشه. داشتم ميرفتم آزمايش بدم زودتر از حد معمول. با اينكه يجورايي از نتيجه اش مطمئن بودم ولي ضربان قلبم بشدت بالا رفته بود. از توي پنجره اتوبوس ديوار نوشته اي رو ديدم، فالله مع الصابرين. به دستام نگاه كردم كه ناخودآگاه روي كيفم ضرب تيك مانندي گرفته بود. دستامو آزاد كردم و زير لب تنها ذكري كه به ذهنم رسيد رو زمزمه كردم: اللهم صل علي محمد و آل محمد تا خود آزمايشگاه زمزمه رو ادامه دادم. وقتي ...